دوشنبه ساعت دوازده ظهر: نتایج اومده بود.جرات نداشتم باز کنم.بدون اینکه ببینم همینطوری اشکم میریخت پایین.بالاخره که باید باز می کردم پس باز کردم و دیدم شدم 27.خداروشکر.تو کل کشور27!عالی بود.با یه ذره شانس دانشگاه و رشته ای که میخواستم قبول میشدم.دیگه اشک شوق بود که میریخت.به مامانم گفتم و به مادربزرگم زنگ زدم که دعاشون همیشه همراهمه و دیگه یواش یواش همه فهمیدن و پیام های تبریک فامیل و دوست سرازیر شد.منم ذوق مرگ
سه شنبه ساعت پنج و چهل دقیقه عصر:با مشاورم حرف زدم و کلی خوشحال بود که یکسال زحمتم نتیجه داده.خیلی تبریک گفت و لیست انتخاب رشته ام رو چیدیم.بهش گفتم هنوز دفترچه نیومده اگه یهو اومد وظرفیت ها خیلی تغییر کرده بود؟گفت بهم ایمیل بزن ولی احتمالش کمه.همچنان سیل تبریکات داشت می اومد.همچنان نیشم باز و دلم ذوق مرگ
چهارشنبه ساعت هشت و بیست دقیقه شب:بعد از مهمونی خونه دوستم با کلی انرژی رسیدم خونه که دیدم بچه ها نوشتن ظرفیت ها اومده و افتضاحه.گفتم حتما دارن بزرگنمایی می کنن.باز کردم.باورم نمیشد.به معنای واقعی کلمه نصف شده ظرفیت ها.بر اساس ظرفیت های پارسال با ذره شانس قبول بودم اما با ظریفت های امسال با همه شانس های تو دنیا هم قبول نمیشم.یه دانشگاه که کلا پذیرش نداره.میمونه دو تا دانشگاه.هنوز سیل تبریکات داره میاد و من دیگه اسمش که میاد گریه ام میگیره.
اینکه جز سی نفر برتر کشور باشی و به خاطر تصمیمات یهویی و الکی دوتا مسئول انقدر ناامید باشی واقعا دردآوره.
پ.ن:درد بزرگترش اونجاست که طرف 121 شده.درصداش پایینه و حتی زبانش رو صفر زده اما با سهمیه شده 9.
دیگه هیچ امیدی ندارم و همه برنام هام به گند کشیده شد.دوباره از اول....
پ.ن2:یه بنده خدایی قبل از کنکور کارشناسی بهم گفت جوری درس بخون که اگر ظرفیت ها هم خیلی جا به جا شد و فقط یه نفر تو کشور خواستن اون تو باشی.مشخصا نتونستم این کارو بکنم...26 تا کم آوردم.