زندگی معمولی و هیجان انگیز من

یادداشت هایی در مورد زندگی، فقط همین

انتظار لعنتی

واقعا انتظار خیلی لعنتیه.دوست دارم الان هوشیاریم به صفر برسه و  وقتی رتبه ها اومد برگردم و ببینم چه گلی به سر خودم زدم.بست و چهار ساعت هم تحمل ندارم.

مخصوصا که فردا هم ورزش دارم هم وقت دندون پزشکی هم قراره مهمون برامون بیاد...فردا روز ایده آلی برای اومدن رتبه نیست.


راجع به دندون پزشک عزیزم حتما باید بنویسم اینجا.

راجع به عینک هم

و خون

چقدر پزشکی شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

چگونه نتفلیکس آینه سیاه من را شکست؟

آینه سیاه مشخصا مال من نیست.یه سریال انگلیسی معرکه است راجع به تکنولوژی و آینده و دو راهی های اخلاقی

در یک تبادل فیلم/سریالی با یکی از اعضای فامیل سه فصلش رو ریختم ولی خیلی طول کشید برم سراغش اما خیلی زود بلعیدمش.یعنی تو یک روز سه

 فصلش رو دیدم بعدشم فصل چهارشو دانلود کردم و در یک روز اونم تموم شد.

البته قسمت هاش خیلی کمه.مثل سریال های درام نیست که بشه با بستن آب صدتا قسمت درست کرد.ذره ذره اش فکر شده و دقیقه.

سه فصل اول فراتر از هرچیزی بود که تا الان ساخته شده.واقعا باعث داغ شدن مغز می شد(اصلا پشت سر هم نبینید...حتما حداقل 24 ساعت به مغزتون 

استراحت بدید)خلاقیت و بازی و اصلا همه چیز بی نظیر و اینکه محض تنوع از فضای هالیوودی هم دور بود واقعا باعث خوشحالی بود.دو فصل اول یه 

ساختار کاملا مشخص داره.از فصل سوم نتفلیکس امتیازشو می خره اما فصل سوم هم هنوز شگفت آوره اما فصل چهار...اوغ(گلاب به روتون البته)چندتا 

قسمت خوب داشت اما کاملا از فضای مه آلود و راز آلود و نه لزوما پایان خوش انگلیسی دور شد متاسفانه.حالا قراره فصل پنج هم ساخته بشه و من  

 خیلی  دودلم تو دیدنش چون نمیخوام این تجربه هیجان انگیز خراب بشه...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

کنکور

گفتن چهارشنبه تا شنبه نتایجو اعلام میکنیم.چرا چهار روز؟نمیشه عین آدم های غیر سادیستیک یه روز رو مشخص کنید؟که ما تو حول و ولا نباشیم؟

امروز به نیمه بهترم گفتم اگر نتیجه بد شد واقعا عمرم تباه شده(داشتم بزرگنمایی می کردم)اونم تمام تلاششو کرد که بهم بفهمونه تباه شدن زندگی به این راحتی ها نیست.همیشه همینه.موقع کنکور کارشناسی هم هیچ اضطرابی نداشتم ولی موقع اعلام نتایج کم کم دچار حمله عصبی داشتم میشدم.

اون خوب شد یعنی میشه اینم خوب بشه؟

این یک ماه جهالت که هیچ چیزی معلوم نبود خوب وبد داشت.خوب که تلاشمو کرده بودم و فقط استراحت و خوش گذرونی بد هم که اینکه آینده معلوم نباشه خیلی اذیتم میکنه ، مهر کجا هستم یعنی؟تهران؟شیراز؟میرم سر کلاس یا نه؟اصلا زنده هستم؟(خیلی اگزیتانسیالیستی شد)

و اگر رتبه بد بشه احساس میکنم بقیه رو از خودم نا امید کردم.اینجاش بدتر از همه است.


هرچی شد من میرم و یک سال دیگه پشت کنکور نمی مونم قطعا ولی کاش اونی بشه که میخوام یا بهتر بگم کاش اونی که میخوام خیر باشه و همونم بشه(بچه پررو!)



پ.ن:امیدوارم ملت کنجکاوی هاشونو ببرن سمت بچه های کارشناسی به من کاری نداشته باشن.حتی به خانواده نگفتم ایم روزا میاد.نمیخوام بگم تا خودم نتیجه رو ببینم و وضعیت روحیمو بسنجم بعد اعلام عمومی بکنم.


پ.ن 2: گاهی تو سالنامه ام میرم یه چیزی می نویسم.جلوتر از زمان حال

یعنی الان برای اول مهر نوشتم مثلا.نزدیک ترین حالت سفر در زمانه برای من.خیلی دوست دارم با خود قبلیم مدام در ارتباط باشم.


پ.ن اخر:یعنی چی میشه و کی میدن نتیجه ها رو؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

بچه فامیل

چند وقت پیش یکی از فسقلی های فامیل بهم گفت خاله چه خوبه که شما نه بچه ای نه بزرگی.خیلی حرف حکیمانه ای زد به نظرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

کتاب خوانی با یالوم و گلاسر و بقیه دوستان

نوشته های اروین یالوم معرکه هستن.یعنی من که خیلی دوست دارم چه کتاب های درسی چه رمان هاش.همه پر از نکته و نثر روان و جذاب.تو اسفند یه سری به کتابفروشی محبوبم زدم(عبداللهی تو خیابون ملاصدرا)گفت کتاب جدیدش داره میاد به اسم "من چگونه اروین یالوم شدم"که زندگینامه ای هست که خودش نوشته!مگه بهتر از این میشد؟منم مادر رو راهنمایی کردم به سمت خریدن این کتاب به عنوان عیدی D;( البته همراه با کتاب جدید منصور ضابطیان و رضا امیرخانی) و تا دوهفته پیش که کنکور داشتم و شروع نکردم اما بعد کنکور افتادم به جونش.همیشه کتابو که شروع میکنم تا تموم نکنم زمین نمیذارم ولی این یکی انقدر معرکه است که نمی خوام تموم بشه.قطره قطره دارم استفاده میکنم.امیدوارم بتونم یه روز دکتر یالوم رو ببینم.

لازم به ذکره از ترجمه اش خیلی راضی نیستم.


در گشت و گذار تو کتابفروشی جدید و فانتزی شیرازه(تو معالی آباد) کتاب نظریه انتخاب ویلیام گلاسر رو دیدم با ترجمه مهرداد فیروزبخت(که مترجم بی نظیری هست)خود گلاسر رو وقتی برای کنکور میخوندم خیلی پسندیدم.فیروزبختم که دیگه معلومه چقدر خوبه پس سریعا خریدمش و هنوز خیلی پیش نرفتم اما یه حسی دارم که دوسش خواهم داشت.


کتاب جامعه شناسی نخبه کشی رو تو دبیرستان خونده بودم و خیلی برام جالب بود.اما الان اصلا یادم نمیاد قضیه از چه قرار بوده.چند وقت دیگه برنامه ای هست که نویسنده اش رو احتمالا میبینم اونم گذاشتم تو لیست خوندن که بتونم سوالامو بپرسم.خیلی هیجان انگیزه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

روسیه به بیان هالیوود

چند وقت پیش فیلم "مرگ استالین" رو تو سینما دیدم.خیلی خندیدم.بسار خوشم اومد از فیلمنامه و طراحی صحنه و بازی و انتخای بازیگرها و خلاصه همه چیز.نکته ای که آزارم میداد این بود که روس هارو خیلی مسخره کرده بود.می دونم فیلم کمدی بود اما فیلم کمدی راجع به کشور دیگه که تو جنگ هم هست با امریکا.دوست نداشتم انقدر خنگ و حقه باز باشن همه شخصیت ها.

دو روز پیش red sparrow  رو دیدم(باید همینجا بگم که من از جنیفر لارنس خیلی خوشم نمیاد)و کاملا رفت رو اعصابم.دوتا سورپرایز آخر فیلم رو دوست داشتم اما به طور کلی از اینکه امریکایی ها خودشون رو انقدر وطن پرست و انسان های شریف و در یک کلام ابر قهرمان میبینن حالم به هم خورد.انقدر خود شیفته؟انگار روس ها خیلی بی شعور و فرصت طلب هستن اما امریکایی ها جنتلمن و حقیقت جو و صلح طلبن!seriously cut the crap

از دست هالیوود

چیز دیگه ای که ازش خیلی آزار دهنده است اینکه هر فیلم خوب و جالبی که یه کشور دیگه ساخته نیاز میبینن که روش یدونه بسازن.کره ای ، ژاپنی ، سوئدی ، آلمانی و.... یعنی رسما هرچیزی از هر کشوری.آخه وقتی یه فیلم ساخته شده و خوب هم ساخته شده چه نیازی به دوباره ساختنش هست؟دیگه گندشو در آوردن

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

تاج محل

هیچ وقت برای دیدن یه اثر تاریخی یا نقاشی فلان هنرمند ذوق خاصی نداشتم.
هند که بودم با توجه به جو بچه ها برای دیدن تاج محل یه ذره ذوق داشتم.با کلی اوضاع صبح زود آماده شدیم و یک ساعت تقریبا منتظر دوستان مصری معطل کن و بی نظم موندیم.1000 روپیه ورودی دادیم و یه مقدار پیاده روی تا رسیدیم به اونجایی که همه عکس های معروف تاج محلو میگیرن.(وقتی ما اونجا بودیم در حال تعمیر بود)
رفتیم داخل و بیرون و پشتشو و محل بالقوه تاج محل هرگز ساخته نشده دوم و ... همه رو دیدیم و برگشتیم.هیچ اتفاق خاصی هم نیوفتاد.هیچ لحظه با شکوهی که بگم" واااااای!چقدر محشر! "نبود.
اما
تو همون سفر در نتیجته تصادف های متعدد و اشتباه های فاحش از طرف من با یکی از بچه های هند خیلی دوست شدم.(ماجرای خجالت آور و اسفباریه)یعنی با همه خوب بودم و همه رو هم دوست داشتم.هنوزم با اکثرشون در ارتباطم ولی خب اون یه نفر فرق میکنه.الان دوسال میگذره و هرچی جلو میریم رابطه مون بهتر و قوی تر میشه.پر از حس های خوبه.راجع به همه چیز هم حرف میزنیم.ادبیات ، سیاست ، نفت ، فیلم ، زبان های مختلف و کوچیک ترین برنامه های روزانه مون.چند وقت پیش بهش گفتم که تو از تاج محل خیلی بهتری.اون ساختمون حقیقتا زیباست ولی عمرا به پای دوستی با تو و تاثیرش نمیرسه.
مطمئنم که سفرهای بیشتری میرم.برنامه ام همینه اما نه برای دیدن دیوار چین و برج ایفل یا هر اثر دیگه ای بلکه برای بودن تو یه فرهنگ دیگه هرچند کوتاه و آشنا شدن با آدم های هیجان انگیز.
واقعا یه دوست معرکه بهتر از یه ساختمون قشنگ قدیمی نیست؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

take me back

چند وقت پیش با سه تا اعضای فامیل با سن های متفاوت رفته بودم پیاده روی.بحث آهنگ شد من گفتم اد شیران رو خیلی دوست دارم.یکی از فامیل ها تصادفی یه آهنگ ازش رو پخش کرد که میگه take me  back  به فلان جا و فلان زمان.همون فامیلی که پخش کرده بود گفت اگه قرار باشه برگردین به زمان های گذشته چیکار می کنید؟

هرکدومشون یه چیزی گفتن.از من پرسیدن و من دیدم نمی خوام برگردم.هر سه تاشون می خواستن برگردن به حدودای سن من و یه کاری رو متفاوت انجام بدن.همون موقع هم دوست داشتن اون کارو اما شرایط اجازه نداده.اما من تو این سن و در این لحظه تو بهترین وضعیتی هستم که میتونم باشم.رشته ای رو خوندم که دوست دارم.کارایی رو کردم که دوست دارم.آزاد و رها و خوشحال.

نمیگم هیچ حسرتی ندارم یا هیچ کار اشتباهی انجام ندادم.چون دارم و دادم ولی بحث اینکه همین الانو بجسبیم که برنمیگرده و خوشحال باشیم چون در هر حالتی که هستیم بهترینه(نه اینکه راکد و ساکن بشیم ها...نه....قدر الانو بدونیم و برای آینده بهتر برنامه داشته باشیم)تعادل خیلی سخته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

basic data

امروز تو آسیب شناسی2 استاد فرمودند که یکی از سبب شناسی های somatic symptoms داده های بنیادی همه ما آدم ها هستن مبنی بر اینکه وقتی یکی مریض میشه یا می میره یا خلاصه یه اتفاق ناراحت کننده براش می افته بقیه می بخشنش چون مظلوم میشه و بقیه بارش دلسوزی می کنن و حتی اگر قهر باشن آشتی می کنن.(برای همین آدم ها گاهی بدون شواهد بالینی شکایت های بدنی دارن...برای اینکه توسط بقیه بخشیده بشن)


خب تا اینجا که یه متن علمی داشتیم که ربطی هم به من نداشت.ولی از این جا به بعد....خب من فکر می کنم من این داده های بنیادی رو ندارم.یعنی احتمالا موقع انتقال اطلاعات مغز من اینا رو دریافت نکرده یا گرفته بعدا پاک کرده خلاصه اینکه وقتی یکی چندبار منو ناراجت می کنه(میتونه ناراحتی های بسیار کوچولویی باشه ولی بستگی به موضوع و فرد داره)دیگه به یه حد بی تفاوتی میرسم.حتی نه نفرت...بی تفاوتی صرف و برام فرقی هم نداره تصادف کنه، عزیزش بمیره یا خودش بمیره یا هرچی دیگه....دیگه برای من مرده و من هرگز و هیچ وقت دیگه باهاش دوست نخواهم بود برای همینه اول دوستی هام به اطلاعشون میرسونم که من آدم بی رحمی هستم(البته از الان به بعد باید بگم نقصی در داده های بنیادیم دارم)ولی ملت باور نمی کنن و میگن :نه تو که خیلی شیرین ومهربونی(آوووغ.....حالم بد شد)ولی بعدا میفهمن من واقعا بی رحمم.


حالا این همه گفتم که بگم وقتی یکی اول دوستی،رابطه،شراکت کاری و....هشدار بهتون میده جدی بگیرید.پشت گوش نندازید.همین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz

what are the odds?l

اولین اتفاق عجیب:

امروز دم در خوابگاه یک تبلیغ دادن بهم با موضوع:چرا و چگونه؟یه دختر باید جذاب باشه....

واقعا در مورد موضوع این کارگاه نمیدونم چی باید بگم؟الان...تو موقعیت حساس کنونی(!!!!)چرا باید یه همچین کارگاهی برگزار بشه؟اگر همه نوع سلیقه ها اجازه ابراز داشتم مشکلی نبود ها ولی خب آزادی در اون حد نیست و منم کاری ندارم چون زبونم اونقدرها سرخ نیست و فعلانم دوست دارم سر سبزم جاش عوض نشه ولی موضوع باحال...پایینش نوشته به شرکت کنندگان موفق دوره گواهی اعطا می شود.

حالا دوتا مسئله پیش میاد

1-مثلا پس فردا از من رزومه خواستن اینو هم باید بزارم با این عنوان "کارگاه چگونگی جذاب بودن دختران".مثلا روز خاستگاری:

-دخترتون چه هنر هایی دارن؟

-گواهی شرکت تو کارگاه جذاب بودن دختران داره


2-نوشته به شرکت کنندگان موفق....یعنی آخرش امتحان می گیرن؟کی جذاب تره؟مثلا باید تو دقیقه ثابت کنن جذاب هستن؟


ای بابا.....



پ.ن:اعتراف می کنم تو دوران جهالت چندتا از این کتاب های عاشقانه آبگوشتی خوندم.(چیه خب؟معصوم که نیستم....همه اشتباه می کنن)امروز تو کتابخونه یکیشونو دیدم دلم خواست دوباره بخونمش(این قسمت واقعا خجالت آوره!!!!!)و امانت گرفتم قبل از کلاس فلسفه اخلاق صد صفحه شو خوندم.

خدایا منو ببخش

نویسنده های مورد علاقه معتبر و مشهورم منو ببخشید

دوستان کتابخوان نیز.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Raz