هند که بودم با توجه به جو بچه ها برای دیدن تاج محل یه ذره ذوق داشتم.با کلی اوضاع صبح زود آماده شدیم و یک ساعت تقریبا منتظر دوستان مصری معطل کن و بی نظم موندیم.1000 روپیه ورودی دادیم و یه مقدار پیاده روی تا رسیدیم به اونجایی که همه عکس های معروف تاج محلو میگیرن.(وقتی ما اونجا بودیم در حال تعمیر بود)
رفتیم داخل و بیرون و پشتشو و محل بالقوه تاج محل هرگز ساخته نشده دوم و ... همه رو دیدیم و برگشتیم.هیچ اتفاق خاصی هم نیوفتاد.هیچ لحظه با شکوهی که بگم" واااااای!چقدر محشر! "نبود.
اما
تو همون سفر در نتیجته تصادف های متعدد و اشتباه های فاحش از طرف من با یکی از بچه های هند خیلی دوست شدم.(ماجرای خجالت آور و اسفباریه)یعنی با همه خوب بودم و همه رو هم دوست داشتم.هنوزم با اکثرشون در ارتباطم ولی خب اون یه نفر فرق میکنه.الان دوسال میگذره و هرچی جلو میریم رابطه مون بهتر و قوی تر میشه.پر از حس های خوبه.راجع به همه چیز هم حرف میزنیم.ادبیات ، سیاست ، نفت ، فیلم ، زبان های مختلف و کوچیک ترین برنامه های روزانه مون.چند وقت پیش بهش گفتم که تو از تاج محل خیلی بهتری.اون ساختمون حقیقتا زیباست ولی عمرا به پای دوستی با تو و تاثیرش نمیرسه.
مطمئنم که سفرهای بیشتری میرم.برنامه ام همینه اما نه برای دیدن دیوار چین و برج ایفل یا هر اثر دیگه ای بلکه برای بودن تو یه فرهنگ دیگه هرچند کوتاه و آشنا شدن با آدم های هیجان انگیز.
واقعا یه دوست معرکه بهتر از یه ساختمون قشنگ قدیمی نیست؟